اولین ماه از زندگی الیانای قشنگم سپری شد

مامانی امروز دقیقا یک ماهه شدی . خیلی زود این روزها داره می گذره و من تند تند ازت عکس میگیرم تا شادی این روزهای باهم بودن رو با دیدن عکسها جشن بگیریم . حالا می خوام از کارهایی که این یه ماه انجام دادی برات بگم . روزهای اول برای هردومون خیلی سخت گذشت . من درد داشتم و نمی تونستم درست شیرت بدم مجبور شدم از هفته 3 به بعد شیر خشک بدم تا کمی زخمم خوب بشه البته یک شبانه روز گریه کردم  تا راضی شدم بهت شیر خشک بدم ولی الان خوشحالم که این کارو کردم . هر روز قیافت عوض می شد و می تونستم بزرگ شدنت رو حس کنم . رشدت خیلی سریع و خوب بود . از همون روزهای اول گردنت رو می تونستی کنترل کنی و برای همه جالب بود . دستها و پاهای قوی و محکمی داشتی وقتی دلت می خواست دستات جلوی صورتت باشه هیچ جوری نمیتونستم دستاتو از جلوی صورتت بردارم چون اونقدر مقاومت می کردی که اگه بیشتر فشار می دادم دستای کوچیکت میشکست پاهاتم همینطور گاهی برای عوض کردنت باید چند ثانیه صبر می کردم تا خودت پاهاتو باز کنی و اجازه بدی عوضت کنم . ناخنهات خیلی زود زود بلند می شد توی یه ماه مجبور شدم 2 بار ناخنهاتو بگیرم . صداهای مختلفی از خودت در میاری مخصوصا صبحها که می خوای از خواب بیدار بشی . دخترم صداتو برات ظبط می کنم تا خودت گوش بدی . وقتی خیلی گرسنه هستی دستتو میک می زنی گاهی یه انگشت گاهی تا مچ تو دهنت در حال مکیدن و اینقدر با مزه می شی که آدم دلش می خواد بخورتت . ماساژ رو هم خیلی دوست داری صبحا با ماساژ دادن سر حال می شی . حموم کردن رو خیلی دوست داری و عاشق آب هستی وقتی بی تابی صدای آب آرومت می کنه . دوست داری باهات حرف بزنم و خیلی با دقت گوش می دی . نسبت به صدا واکنش نشون می دی .