نینیگولونینیگولو، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

من و نی نی و باباش

رفتن به ایران

1400/11/18 19:53
249 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم 😍

بالاخره رفتی ایران بعد از ۲/۵ سال دوری از بابا و چقدر خوب از پسش بر اومدی . خیلی روزهای سختی بود روزهای مهاجرت گریه های بی صدا ؛ دلتنگیهای هر روز حتی دلتنگ نیمرو درست کردن بابا بودی . گاهی اونقدر قوت قلب بودی برام که حس نمی کردم تو هنوز کودک هستی عاقلانه و بالغانه رفتار می کنی در همه شرایط و من چقدر دلتنگتنم الان ۳ روزه که با لیانا و مادر جون رفتی . هر موقع که بهت زنگ می زنم چشمهات از خوشحالی برق می زنه برام بوس می فرستی . کلی خرج کردی و اسباب بازی خریدی البته به خاطر کرونای خودت و بابا فعلا مهمونی نرفتین اما قرار که از ۳ یا ۴ شنبه برید مهمونی . ریسک بزرگی کردیم اما تو باید پدرت رو می دیدی همه چیز رو به جون خریدیم . برای رفتنت روز شماری می کردی هفته اول جواب آزمایشت مثبت بود و اجازه خروج نداشتی و هفته بعد اونقدر بی تاب جواب آزمایش بودی که خدا می دونه نمی تونستی از دلشوره ات برام بگی فقط می گفتی مامان دلم یه جوریه چرا زنگ نمی زنند جواب رو بگن تا اینکه من حضوری رفتم و جواب رو گرفتم بله منفی بود و شما می تونستی بری اما پدرت در ایران آزمایشش مثبت بود و ما تصمیم گرفتیم کرونا بگیری و جسمت کمی آسیب ببینه بهتر از اینه که روحت بیشتر از این آسیب ببینه . مثل همیشه قوی و محکم رفتی جلو . چقدر زود بزرگ شدی برای خواهری کردن برای فرزند ارشد بودن . بوس به لپ قشنگت ممنونم که هستی . 

پسندها (1)

نظرات (0)