نینیگولونینیگولو، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

من و نی نی و باباش

کلی خبر که با تاخیر همشو توی یه پست برات نوشتم دختر نازم

1392/7/5 18:36
105 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم بعد از کلی تاخیر امروز تونستم بیام و از ماجراهایی که توی این چند وقت اتفاق افتاده برات بگم چشمکما با کلی سختی به منزل جدید اسباب کشی کردیم و خیلی خوشحالیم دیگه دارم کم کم وسایل خوشگلتو می خرم و اتاقتو می چینم مثلا کالسکه و کریر و کلی لباس برات خریدم اگه پدر جون وقتشون اجازه بده عکسهاشم برات می زارم بغل. دومین خبر اینه که به برکت وجود تو کلی اتفاقهای خوب افتاد که همیشه بابت این موضوع از خدای مهربون متشکرم لبخند . سومین خبر اینکه من افسردگی دوران بارداری گرفتم گریهو کلی آدمهای دورو بر خودمو اذیت می کنم مخصوصا پدر جون که واقعا به خاطر صبوری زیادش ازش ممنونم و اینکه همیشه پشتیبانم بوده و ازم حمایت کرده چشمک . چهارمین خبر اینکه اولین تکونهاتو تونستم حس کنمهورااینم از اون حسهای قشنگیه که نابه و نمی شه توصیفش کرد اما با هر بار تکون خوردنت کلی ذوق می کنم انگار که باهام حرف می زنی . پنجمین خبر اینکه اونقدر سرم شلوغ بود که نتونستم تا الان برات یه آهنگ خوب پیدا کنم تا تو به اون گوش بدی و وقتی بدنیا اومدی برات آشنا باشه راستش مامانی خیلی اوضاع بهم ریخته بود ولی قول می دم که از این ماه این کارو انجام بدم خجالت . ششمین خبر اینه که به خاطر افسردگی و استرسی که گرفتم چشمم دوباره آب آورده و دکترم گفت شاید نتونم تورو طبیعی به دنیا بیارم و کلی غصه خوردم البته دوشنبه می خوام برم چشم پزشک ببینم چی می گه خدا کنه که بتونه لحظه دنیا اومدنت کنارت باشم و این لحظه نابو از دست ندم گریه. هفتمین خبر تولد مهرانا بود کلی توی تولد رقصیدم و خوش گذشت حسابی جات خالی بود برای شیطنت و خوردن خوراکیهای خوشمزه . مهرانا هم برات یه کادو خوشگل خریده بود که داد به مندلقک. هشتمین خبر پدرام و دلارام دارن میان ایران فکر می کنم اواخر هفته بعد ایران باشن مژهچیز دیگه ای یادم نمیاد که برات بگم اما تلاش می کنم از این به بعد زود زود بیام به وبلاگت سر بزنم و مطالب رو بروز کنم بوس به دختر نازمماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)