الیانا جونی دندونهای خوشگلت جوونه زده و مثل مروارید می درخشه . چون اذیت نکردی و هیچ مشکل خاصی نداشتی من متوجه نشدم . مادر جون که با شما مشغول بازی بود و تو از ته دل می خندیدی دیدم یه چیز سفید روی لثه هاته فکر کردم دستمال کاغذی خوردی وقتی دست زدم متوجه شدم دندون خوشگلت جوونه زده . کلی باهات باری کردم تا تو بخندی و من دندون خوشگلتو ببینم . همون شب تصمیم گرفتم یه مراسم کوچولو برات بگیرم اما مثل همیشه بابا اکبر برنامه رو خراب کرد و من خیلی دلخور بودم تا اینکه خان دایی از دبی اومد و من برای تو یه مهمونی کوچولو گرفتم تازه اونجا بود که بابایی کلی شرمنده شد و از من و شما عذر خواهی کرد که برای شما مراسم نگرفتیم اما همون مهمونیه خانوادگیه کوچیک هم ...