نینیگولونینیگولو، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

من و نی نی و باباش

اولین مسافرت هوایی الیانا خانم

1392/12/11 22:12
127 بازدید
اشتراک گذاری

 

دختر صبورم 21 بهمن ساعت 5:30 دقیقه صبح پرواز داشتیم برای ترکیه و من کلی استرس داشتم که نکنه شما بدقلقی کنی اما اونقدر خانم بودی که به بابایی گفتم من و دخترم تابستون می ریم دبی توی هواپیما مثل یک فرشته خواب بودی و اصلا اذیتم نکردی بمیرم برات که هر بار خلبان و یا مهماندار حرف می زد می پریدی ولی باز دوباره خوابت می برد مامانی از خدا ممنونم که تو فرشته نازو به من داده اونقدر بی آزاری که خدا می دونه البته وقتی هم بدقلق می شی دیگه نمیشه کنترلت کرد . مامانی توی مسافرت کلی ذوق می کردی آخه هر روز صبح تا چشماتو باز می کردی لباس می پوشیدیم می رفتیم بیرون اونجا بود که فهمیدم ددری هستی و عاشق بیرون رفتن توی مغازه ها کلی برای فروشنده ها دلبری می کردی و می خندیدی منم با خیال راحت می رفتم خرید . تازگیها خیلی بهم وابسته شدی و وقتی حس کنی که نیستم کلی جیغ و دادو بیداد راه میندازی وقتی رفتم ماساژ کل هتل رو کذاشته بودی رو سرت و همه تو هتل می گفتن بچه شما خیلی گریه کرد و با باباش رفت تو اتاقتون وقتی اومدم تو اتاق شما خوابیده بودی ولی قیافه بابایی دیدن داشت فقط گفت اگه یه بار دیگه با این گل دختر تنها باشم خودمو می کشم حسابی بابایی رو اذیت کرده بودی راستش خیلی لذت بخشه که تو اینقدر وابسته هستی و منو دوست داری واما دخترم دلم نمی خواد مثل مامان وابسته و عاطفی باشی آخه کلی صدمه می بینی قشنگم آدمها اول به خودشون فکر می کنن بعد به بقیه لطفا تو هم اینجوری باش دخترکم نزار آدمها از احساست استفاده کنن اونقدر قوی باش که با هیچ بادی نلرزی بگذریم از این حرفها کلی ازت عکسهای خوشگل گرفتم که بعدا اضافه می کنم بوس به دخترک صبورم

الیانا در چمدون

دختر شیطون اون تو چیکار می کنی

یه خانم گربه خوشگل

پاساژ گردی دختری

 

 دخمری به همراه بابایی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)